حکایتی جالب از امیر کبیر

ساخت وبلاگ


حکایتی جالب از امیر کبیر در حمایت از تولید داخلی

امير نظام هفته اي دو روز مستمراً بدروازه غربي تهران مي رفت و در بالاخانه دروازه مي نشست و هر متاعي از خارجه وارد مي كردند، در گمرك نگاه مي داشتند تا امير نظام آنها را معاينه نمايد و هر جنسي را كه صلاح نمي دانست به ايران وارد شود حكم به استرداد آن مي داد.

و از اين جهت تجار و بازرگانان هر جنس جديدي را از امتعه خارجه مي خواستند به ايران حمل كنند ابتداء نمونه اي از آن را مي آوردند و به امير نظام ارائه ميدادند. هرگاه اجازه ورود مي داد وارد مي كردند والا معامله و حمل آن را موقوف مي داشتند. و مرحوم آقا علي از مرحوم معين الدوله احمد ميرزا حكايت مي كرد كه يكروز با اميرنظام بدروازه امام زاده حسن(دروازه قزوين)رفته بودم براي تماشاي امتعه خارجه كه تجار از نظر امير مي گذرانيدند، و چون بنشستم يكنفر از خرازي فروشان صندوقي پيش گذاشته و نمونه ها از امتعه خارجه بيرون مي آورد و امير يك يك را ديده و از قيمت و خواص آنها سوال كرده و اجاره ورود يا رد آن را مي فرمود‌. تا آنكه قوطي مقوائي باز نموده و شاخه گلي مصنوعي بيرون آورده بدست اميرنظام داد و شاخه ي آن از مفتول نازك آهني و برگ و گل آن پارچه هاي رنگين و پرهاي لطيف بعضي طيور بود. فرمود صنعتي ظريف نموده اند ليكن فايده و مورد استعمال آن رابگوي. آنمرد گفت زينتي است كه نسوان بالاي پيشاني و موهاي پيش سر نصب مي كنند. فرمود قيمت آن چيست؟ عرض كرد پانزده قران. گفت اگر كسي چند روزه اين زينت را كه خريده و في الجمله مستعمل شده بخواهد بشما بفروشد يا گرو بگذارد تا چه مقدار باو وجه نقد مي دهيد؟ آنمرد گفت وجهي در ازاي آن نمي توان داد زيرا كه پس از استعمال به پشيزي نمي ارزد. اميرنظام فرمود اين متاع و مانند آنرا كه پس از استعمال به پشيزي نيرزد البته وارد نكنيد كه مورد سياست سخت خواهيد شد.

معين الدوله گفت چون ظرافت و نيكي صنعت اين زينت زنانه در نظرم خيلي جلوه كرده بود، بي اختيار گفتم با آنكه زيوري كم بهاست، چرا قدغن فرموديد كه نياورند. اميرگفت شاهزاده والا براي امثال من و شما خريداري آن ضرر و اهميتي ندارد. ليكن يقيني است كه چون استعمال اين زينت در نسوان اشراف و اعيان، متداول و معمول شد، البته تجار و رعاياي با ثروت نيز براي زنان خود ابتياع خواهند كرد و در حمام هاي عمومي كه با اين زينت مي روند و خودنمايي مي كنند، زن هاي مردم بي مايه مانند سبزي فروش و نظاير او تماشا كرده و نفوس سركش ايشان با آرزو و حسرت به هيجان آمده به خانه روند و مردان بيچاره ي خود را كه با رنج و مشقت بيش از روزي دو يا سه قران عايد ندارند دچارصدمات گوناگون كرده و با عربده و جدال و يا با غنج و دلال و اگر نه با مكر و فريب و خدعه هاي عجيب و غريب، آن بيچاره را ناچار كرده و به خريداري آن با دخل چند روزه خود مجبور و گرفتار سازند و او را به قرضي يا شايد سرقتي دچار نمايند كه به جز وخامت عاقبت نتيجه اي نبرند. و هر گاه پس از دو سه روز سورت شهرت آن زن تخفيفي يافت و درماندگي شوي و گرسنگي خود را ديده و راضي شود كه صرف نظر از آن كند، نتواند به قيمت آن پنج شاهي كه خرج يك ناهار ايشان است فراهم نمايد. راوي گفت پس از اين نتيجه اي نبرند. تقرير امير نظام شاخه گل را به قيمت مرقوم بگرفت و به ارباب صنايع ارائه داد و تشويق نمود تا مانند آن را بساختند و به بهاي مناسب بفروختند.

منبع: نامه هاي امير كبير به انضمام نوادر الامير، تصحيح و تدوين از سيد علي آل داود،

 

سیاسی- فرهنگی-تحلیلی- مسعودمرادپور...
ما را در سایت سیاسی- فرهنگی-تحلیلی- مسعودمرادپور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmoradpoorgildeha بازدید : 208 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 21:13