تفسیری متفاوت از داستان اصحاب فیل
عبدالعلی بازرگان
اتفاقی که برای سپاه ابرهه افتاد با وضع جغرافیایی مکه ارتباط نزدیک دارد. بنابر آنچه در تاریخ آمده، مردم مکه در آن روز میبینند که در دوردست آسمان چیزی شبیه ابری پهناور پدیدار شده است. اما باقی ماجرا زاییدهی توهمات و ذهنیات آنان است که گفتهاند پرندگانی، شبیه بلدرچین یا گنجشک، هرکدام چیزی شبیه سنگ ریزه به منقار خود گرفتند و بر سر فیلها رها میکردند. درحالیکه پرندههایی به اندازهی گنجشک و بلدرچین، حالا هر تعداد هم که حساب کنیم، مگر چه اندازه سنگ میتوانند رها کنند که فیلهایی به آن عظمت را متلاشی و نابود کند چنانکه به قول قرآن مانند کاه برگهای خورد شده شوند. چهطور یک پرندهی کوچک میتواند با یک دانهی کوچک سنگ پوست کلفت فیلی را بشکافد، ولو از ارتفاعی بسیار بالا سنگ را رها کند و، به قول کسانی، نیروی جاذبه به سقوط سنگ شتاب بدهد و تأثیر ضربهی آن را بیشتر کند. سنگ داغ را هم که نمیتوان احتمال داد، چون پرنده نمیتواند آن را به منقار بگیرد. وانگهی، قرآن هم نگفته «طیور» که مثلاً تعبیر کنیم لشکری از پرندگان، هجوم آوردند. بلکه میگوید «طیر» و به صورت مفرد به کار میبرد، آن هم نه با «الف و لام»، که پرندهی مشخصی باشد، بلکه نکره ذکر میکند: طَیراً. «طیر» در عربی بهچند معنی بهکار برده میشود؛ مثلاً ابر را طَیر میگویند؛ یا هواپیما را طیّاره میگویند. بهطورکلی هر چه در آسمان حرکت و طی مسیر کند به آن «طیر» گفته میشود.
بنابراین، باید گفت که مقصود از طیراً همان گدازههای آتشفشانی است که در وقت آتشفشان مانند ابر حرکت میکنند یا مثل طیارهای که در آن آسمان پرواز میکند. «ابابیل» هم یعنی دسته دسته و گروه گروه. اگر در فیلمها دیده باشید، آتشفشانها ناگهان و یک مرتبه فوران نمیزنند؛ بلکه مثل پمپی که چیزی را پرتاب میکنند، پشت سر هم با یک ریتمی، گدازهها را پرتاب میکنند. و «ابابیل» هم یعنی مانند دستههای از علف یا چیزهایی که بهم پیوند خورده و پله پله یا موج موج از پی هم میرسند. تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ. «تَرمی» از «رمی» است، به معنی نشانه گرفتن و رها کردن. «حِجَارَة» یعنی سنگ یا سنگریزه. «سجّیل» همان سنگِ گِل است، که چون در زبان عربی «گاف» وجود ندارد، گِل را «جِل» تلفظ میکنند. «سجّیل» یعنی سَنج (سنگ) و «جیل» (گِل) که دو حرف «ج» در هم ادغام شده و به صورت «سجّیل» درآمده است. درهرحال، گدازههای آشتفشانی و سنگهای مذابی که از دل کوه برمیآید درست مثل گِل و خمیر روان است. و وقتی اینها در آسمان پخش میشود، به صورت سنگهای نوک تیزی در میآید و بر زمین میبارد. ما نمونهاش را در تاریخ درواقعهی آتشفشان پمپی به یاد داریم. یا در شهرهای دیگر، که بعدها، با حفاریهایی که انجام شد، آدمهایی که هیکلهایشان زیر خاکسترهای آتشفشان عیناً حفظ شده بود، مثلاً مادری که کودکش را درآغوش داشت، از زیر خاک بیرون آوردند. حادثهای که در روزگاران کهن در شهرهای ایتالیا روی داد به واقع حیرتانگیز و عجیب است و این واقعه عیناً برای قوم لوط هم اتفاق افتاد.
برچسب : نویسنده : mmoradpoorgildeha بازدید : 168