ایت ا...کاشانی

ساخت وبلاگ
 حمیدرضا عابدیان :به بهانه‌ی بیست و سوم اسفندماه، پنجاه و پنجمین سالگشت در گذشت آیت‌الله کاشانی

اسفند با تاریخ نهضت ملی ایران گره خورده است. صنعت نفت در بیست و نهمین روز از این ماه، ملی شده است. هر دو رهبر این نهضت بزرگ، در این ماه است که به دیدار معبود می‌شتابند. دکتر محمد مصدق در چهاردهمین روز از این ماه و آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی در بیست و سومین روز. جدایی این دو رهبر بزرگ نیز ، نتیجه‌ی غائله‌ای‌ست که در این ماه برپا گردید، غائله‌ی نهم اسفند!
این یادداشت کوتاه اما، به بهانه‌ی سالگشت در گذشت آیت‌الله کاشانی تهیه شده است. متاسفانه، او از دو سو قربانی نقشی‌ست که در نهضت ملی ایفا کرده است. دیدگاه رسمی، او را به دلیل معمم بودن و همچنین، زاویه‌اش با مصدق در ماه‌های پایانی صدارت او، بر می‌کشد، قدر می‌نهد و بر صدر می‌نشاند و دیدگاه غیررسمی، او را به دلیل همین زاویه و همچنین حمایت از کودتاچیانی نظیر زاهدی، طرد می‌کند و در قعر می‌افکند. این هر دو دیدگاه ، یک خوانش بسیط از او را، علیرغم این همه سال، به تاخیر انداخته‌اند. در این جا، به یکی از وجوه کمتر شناخته شده‌ی آیت‌الله اشاره می‌کنیم . معمولا آیت‌الله کاشانی به عنوان « رهبر مذهبی » نهضت ملی شناخته می‌شود. اما این رهبر مذهبی، تا چه اندازه به نهضت ملی، رنگ مذهبی زده است؟ نگارنده ترجیح می‌دهد پاسخ این سوال را از زبان آیت الله خمینی، رهبر انقلاب ۵۷، تقدیم خوانندگان کند. آیت‌الله در نوفل لوشاتو و در دیدار با حسنین هیکل، متفکر نامدار عرب و از یاران جمال عبدالناصر می‌گویند: « در زمان کاشانی- مصدق، اصل، سیاست بود. جنبه‌های سیاسی جنبش قوی بود. در زمان کاشانی، هم به وی نوشتم و هم گفتم که باید جنبه‌های دینی را توجه کنید. نتوانستند و یا نخواستند. ایشان به جای تقویت جنبه‌های دینی، و به جای اینکه جهات دینی را به جهات سیاسی غلبه بدهند، خودشان سیاسی شدند. رییس مجلس شدند که اشتباه بود. من گفتم که باید برای دین کار کنند، نه آنکه سیاسی بشوند(۱) ».

علی رهنما در کتاب وزین « نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی »، نشان می‌دهد که کاشانی، متاثر از دوری و نزدیکی با قدرت سیاسی، گفتمان‌های مذهبی متفاوتی را بر می‌گزیده است. آنگاه که بین او و قدرت، فاصله می‌افتاده است، چونان متشرعی راست کیش، خواستار اجرای شعائر می‌شده و از بی‌توجهی به احکام، سنگری برای مبارزه با دولت می‌ساخته و آنگاه که در قدرت قرار می‌گرفت، همچون کارشناسی در مباحث علوم انسانی و سیاسی، به زبان اساتید غیر جزمی حرف می‌زد و با وسواس، آثار و تبعات فتاوای خود را در نظر داشته و باب جرح و تعدیل در آن را باز می‌گذارده است. مواضع مذهبی کاشانی، از اواخر سال ۱۳۲۹ تا اواخر سال ۱۳۳۱ که در قدرت قرار داشت، ذیل چنین الگویی قابل تعریف است و همین امر بود که آتش خشم هم پیمان شهیر مذهبی‌اش، نواب صفوی را بر می‌انگیخت. نواب معتقد بود که آیت‌الله ی در قدرت، با به تعویق انداختن اجرای شعائر، به او خیانت کرده و از حمایت‌اش، سواستفاده کرده است. به عقیده‌ی رهنما، کاشانی، آنگاه که در قدرت بود، حل مسایل مذهبی را، نه تابعی از یک عمل و یا فعالیت دینی که نتیجه‌ی تلاش و کاوش در حوزه‌ی سیاست می‌دانست. از همین منظر بود که او ، به وکلایی که درگیر تهیه‌ی لایحه‌ی منع مسکرات بودند، می گفت: « اما یک چیز بهتان بگویم، نگویید که این پیرمرد، خرفت بود و نفهمید، نه این لایحه، سیصدتا لایحه‌ی دیگر هم از مجلس بگذرد، از بالا امر بشود، جلوی مشروب خوردن مردم را نمی‌شود گرفت (۲) ».

این چهره‌ی کاشانی‌ست که در تاریخ نگاری معاصر، چه در آثار موافقان و چه در آثار مخالفان، اثری از آن دیده نمی‌شود.

(۱). تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ی ایران، سرهنگ نجاتی، جلد دوم، ص ۳۳۸
(۲). نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی،علی رهنما، ص ۴۷۶

سیاسی- فرهنگی-تحلیلی- مسعودمرادپور...
ما را در سایت سیاسی- فرهنگی-تحلیلی- مسعودمرادپور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmoradpoorgildeha بازدید : 181 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 4:02