سیاسی- فرهنگی-تحلیلی- مسعودمرادپور

متن مرتبط با «کارل» در سایت سیاسی- فرهنگی-تحلیلی- مسعودمرادپور نوشته شده است

کارل مارکس ازخودبیگانگی

  • کارل مارکس و تئوری از خود بیگانگی  دیدگاه های مارکس در مورد سازمان و جامعه به طور مستقیم به مباحث عمده ای چون سلسله مراتب، قدرت، استقلال، آزادی، اختیار،سلطه، برابری و نابرابری، تعارضات و بحران ها، تغییر و تحول اشاره دارند. مارکس در کتاب سرمایه داری که تمرکز اصلی تجزیه و تحلیل مارکس است، می گوید: سازماندهی سیستم اقتصادی و روابطاجتماعی، توسط نیروی سرمایه صورت می گیرد و کارگر تابع این نیرو است. دوگانگی بین کارگر و سرمایه ناسازگار است و دلیل آن این است که آن ها، دو نیروی مخالف هم هستند، به بیان دیگر مارکس معتقد است هر کدام از نیروی کار و سرمایه با انگیزه سودجویانه به تنهایی به دنبال منافع بیشتر برای خودشان می باشند .“تجزیه و تحلیل مارکس از سازمان های مدرن، ممکن است در دیدگاه بوروکراسی متجلی شود به این معنا که از نظر مارکس سازمانها ابزار سلطه و از خود بیگانگی محسوب میشوند. بوروکراسی چرخه ای است که هیچ کس نمی تواند آن را ترک کند. روح کلی بوروکراسی مخفی است و رمز و راز درون بوروکراسی توسط سلسله مراتب و بیرون از آن توسط یک سازمان بسته، حفظ شده است. مارکس معتقد است کارکنان به دلایلی از کارشان بیگانه می شوند: ١- زمانی که کارکنان محصولاتی را که تولید می کنند جدای از خود تصور می نمایند، ارتباط با کارشان را از دست می دهند. ۲- زمانی که ماشین، مسلط بر کار شده، کار را از حالت دستی به حالت فکری تغییر می دهد، در این صورت کارکنان احساس می کنند که آن ها مشارکت در کارشان را از دست میدهند. ۳- کارکنان در شرایطی که کارشان خیلی خسته کننده و رقابتی شود ممکن است از داشتن روابط واقعی ناتوان شوند در این صورت آنهاممکن است از همکارانشان بیزار شوند. به عنوان مثال خود, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها